چرا من...

پارت ۵
راننده: اممم باید عقب بشینی
کاتسوکی: به من دستور نده لعنتی دلم نمیخواد پیش اون بروکلی کله سبز چندش لجنی بشینم

*ایزوکو احساس کرد یه چیزی فرو کردن تو قلبش حس کرد یه چیزی انگار توی دلش داره ذوب میشه ایزوکو سرش رو پایین گرفت و هیچی نگفت*
*کاتسوکی برگشت سمت ایزوکو*

کاتسوکی: هوی دکوی نفله باید به قوانین من گوش کنی ۱_به هیچ عنوان حرف نمیزنی ۲_ با گوشی ور رفتن ممنوع ۳_فیلم دیدن و اهنگ های لعنتی و چرت و پرت گوش کردن ممنوع ۴_حق خوابیدن نداری ۵_حق گریه کردن نداری ۶_از ناهار،میان وعده و شام خبری نیست ۷_به همه ی این ها گوش میکنی

*دکوی بیچاره هم به همشون گوش کرد*

کاتسوکی: فهمیدی بی عرضه؟

*ایزوکو سرش رو به نشونه ی بله تکون داد*

راننده: این زیادی بی رحمیه

کاتسوکی:زر زر نکن

*ایزوکو سرش رو پایبن انداخت و دستاش مشت شد بغض بدی گرفته بود اما میدونست که اگه گریه کنه براش بد میشه*
*سرش رو به پنجره دوخت*

~ایزوکو در ذهن~

این دنیا بشدت بی رحمه خیلی بی رحمه یعنی حق ندارم؟ حق ندارم یه زره شاد باشم؟چرا اصلا باید این همه درد بکشم؟ اینقدر آزار دهندم که حتی نباید حرف بزنم و خفه شم؟ بسه دیگه‌......دیگه اصلا دیگه طاقت ندارم اینجا هر دقیقش یک ساعت توی جهنمه واقعا چطوری قراره تحمل کنم؟

*یک ساعت طاقت فرسا گذشت و ایزوکو خسته شده بود خیلی خسته میخواست بخوابه و یه چیزی بخوره ساعت ۱ بود که....*

راننده: خب وقته غذاعه

*یه کشو جلوی ایزوکو و کاتسوکی باز شد که یه ساندویچ خوب و یه نوشابه همراهش بود ایزوکو خواست بر داره که...*

کاتسوکی: نشنیدی چی گفتم حق غذا خوردن نداری

راننده: ولی اینطوری حالش بد میشه

کاتسوکی: برام مهم نیست اون لیاقت نداره فقط دارم کار درست رو انجام میدم و الکی چیز ها رو حروم نکنم

*ایزوکو در اون کشو رو بست و حالش خیلی بد بود*
*کمی بعد ایزوکو واقعا حالش بد شد رنگ از صورتش پریده بود و بی حال بود خوابش می آمد خیلی که یکم بعد خوابش برد و روی صندلی عقب افتاد*
*کاتسوکی متوجه شد و عصبانی شد*

کاتسوکی:* زیر لب*بزار بیدار شی میکشمت دکو....

*نیم ساعت گذشت که توی راه یه آدم داشت دست تکون میداد برای نگه داشتن ماشین تا برسوننش یه جایی*
راننده: من دارم نگه میدارم که سوارش کنیم

کاتسوکی: خب به کتفم نگه دار

راننده: خب برو عقب بشین

کاتسوکی: چه چرتی میگی اصلا جا نیست

راننده: برو بشین عقب و سر اون پسره رو بزار روی پات

کاتسوکی: گوه اضافی نخور اون پسر اصلا دلم نمیخواد حتی پیشش بشینم چه برسه این کار رو کنم

راننده: ولی به نمره ی انظباطت اضافه میشه

کاتسوکی: ها؟

خب عزیزانم یکم توی خماری بمونید.🤣
راستی امروز هم دو پارت دادم ها
هر چیزی میاد تو ذهنم مینویسم
امممم یکم برای پارت های بعد هم دستمال همراهتون باشه
دیدگاه ها (۱۷)

هعی

چرا من.....

چرا من.....

(:😢

پارت 24(سلاممممم بعد از سال هاااا اومدم با یه پارت...چون دلم...

{سناریو شماره 3}

[سناریو شماره ۴]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط